خودم و خدام
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...خودم و خدام
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مهر 1393 1
- شهریور 1393 1
- تیر 1393 2
- خرداد 1393 2
- اردیبهشت 1393 3
- اسفند 1392 6
- بهمن 1392 1
- دی 1392 9
- آذر 1392 4
- مرداد 1392 5
- تیر 1392 1
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 1
- فروردین 1392 8
- اسفند 1391 3
- بهمن 1391 16
- دی 1391 14
- آذر 1391 13
- آبان 1391 14
- مهر 1391 15
- شهریور 1391 9
- مرداد 1391 6
- تیر 1391 4
- خرداد 1391 13
- اردیبهشت 1391 6
- فروردین 1391 10
- اسفند 1390 17
- بهمن 1390 12
- دی 1390 9
- آذر 1390 6
- آبان 1390 3
- مهر 1390 3
- شهریور 1390 6
- مرداد 1390 1
- تیر 1390 7
- خرداد 1390 2
- اردیبهشت 1390 2
- فروردین 1390 4
- اسفند 1389 3
آمار : 53597 بازدید
Powered by Blogsky
سلام من...
سلام به همه ی بچه های خوبی که این وبلاگ رو فراموش نکردن. من که خودم فراموش نکردم و نمیکنم.
پس این سلام به خودمم میرسه.
سلام بعدی که درجه اش یکم کمتره به اونایی میدم که هنوز نمیدونن این وبلاگ و نوشته های نویسنده ی گلش خاک نخواهد خورد و خبری از وبلاگش نمیگیرن.
امیدوارم همه حالشونم خوب باشه و مراقب خوبیهاشونم باشن.
من چون پست اولمه زیاد حرف نمیزنم که افکار تصاحب وبلاگ از دست نویسنده به ذهن برخی ها خطور نکنه...
خوده خودم
پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:19 ب.ظ
سلام دوست من
وب زیبایی دارید
لطفا به منم سربزنید خوشحال میشم
اگه راس میگی من چی گفتم الان؟؟
شایدم خاستی این سلام به شما هم برسه آره؟؟
درود بر تو
درود به خودت
سلام
رسیدن به خیر .خوب شدی احتمالا دیگه؟
کسالتت درد می کرد بهتره؟
معلوم هست یهو بی خبر کجا رفتی گذاشتی شوکولاتارو؟!
هان؟
نمیگی چار تا آدم علاف بیکار میان اینجا از سر بیکاری چرندیات و بعضا خزعبلات و اگر از دستت درمی رفت به ندرت مطالب به درد بخور وبلاگتو میخوندن و میرفتن پی کار نداشته شون؟!
بی خبر میزاری میری که چه؟هان؟
نکنه از بس همسر گرامی برات شوکول خریده بود رفتی شوکول فروشی یه مدت بلکم از پی مخارج زندگی شوکول شویی در بیای هان؟!
وقتی میگی سلام بدون خداحافظی نرو.
هی اومدیم اینجا دیدیم هیشکی نی
به هرحال از اخبارات این چند مدت که نبودی برات بگم.
اول اینکه دوست جون جونیت خانم فادمه رفته بود کاکتوس بچینه از پشت بوم خونشون متاسفانه نردبون محترم شیطنت کرد وایشون رو پخش کرد کف کوچه.باز خداروشکر خدا رحم کرد وفقط پاش شکست.
تو اون مدت هم لپ تاپ زیرسرش بود و گچ پاهاش رفت شد بوم نقاشی.
جمکران هم اومد و نمی دونم گم شد اونجا یا گمش کردن یا یکی که گم شده بود پیدا کرد.به هرحال ما نفهمیدیدم چی شد.بعدشم قراره خدا بهشون یه مغزبادوم بده اسمشو گذاشتن کاکتوسک.
درضمن ایشون به جای تدریس زبان رفته کلاس براز احساسات به کاکتوس همچنین پرش از پشت بام همسایه رو یاد میگیره.
این از ایشون.
درمورد فریناز هم بگم که ایشون دیگه شدن حاجیه کربلایی مشهدی فریناز چون امسال همه جا رفت.فک کنم قمم اومد حتا.ولی آخرم گوشت کوبیده گیرش نیومد بنده خدا.
از کربلا ومشهد و مکه گفت برات سوغاتی آورده حتما ازش بگیر.نیست دست و دلبازه بنده خدا.
بعدشم یه مدت بود رگبارش بوی آرامش نمیداد میرفتی اونجا بیشتر ناآرامش پیدا می کردی بس که مرموز وغمناک می نوشت .
تازه امسال از عطش های محرمش هم خبری نبود.
عکسهای مکه خیلی قشنگه حتما ببین.خصوصا افطاری هاش.کلا سر سفره بوده انگار اونجا.
این بنده خدا هم رفته تو کار کله پاچگی .
یه عضو جدید هم به وبلاگستان اضافه شده به نام خانم بانوی اردیبهشت که ایشون هم مثل تو عقلش پاره سنگ برداشت و ازدواج کرد و احتمالا باید منتظر غیبت صغراشون باشیم هرچند حداقل کیکشو گذاشت بچه ها ببینن نه که مثل تو یه دفعه غیبت کنه و موجه هم نباشه تازه با ولی و اما واگرشم نیاد.
بنده هم که مثل همیشه خوبم.
از بقیه وبلاگی ها هم برو وبشون خبر بگیر.
به من چه اصلا.مگه من اخبارم؟!
درضمن شکلکای بلاگ اسکای هم عوض شده. لب و لوچه هاشون گشادشده
سلام:دی
خدا بگم شفات بده!!
شما مطلبه به درد بخور سراغ داری آخه اصا؟؟
همسر گرامیو که ور شکستش کردیم رف، حالا در آینده عسکه شوکولامو میذارم قشنگ مستفیذ شین:پی
با تشکر از اخبار دقیقتون
حیف که با شکلکای اینجا حال نمیکنم وگه نه از خجالتتون در میومدم!
میگم منشی استخدام کردی و خبر نداشتیم؟
این بالایی شرح ما وقع داد در دوران غیبت صغری
راستی این نویسنده ش خودخودتی آیا یا خود خودشه آیا؟
ادبیات کلام همچین مختص شوما نبود آخه
:دی
دیگه ما کلاسمون رفته بالا!
به این نویسنده ی گرامیم دوت نامه فرستاده بودیما جداگونه منتهی ایشون دلشون خواسته بوده با اسم ما بنویسن:|
ابن ادبیاته مام که همه جا تابلوئه اصا:دی
مطمئنی اومده بودی اون وقت؟
منم دارم مثل این بالایی مشکوک میشما.
نکنه خود خودش به جای خود خودت نوشته
اومدم بابا
اون موقه ها که نبودمم بودم حتا!
:-"
سلام
منم چندباری اومدم و دیدم وبلاگتون خالیه
خوشحال شدم که برگشتی
و اینکه ازدواجت رو تبریک مگم ، انشالله که در کنار همسر محترم خوشبخت و سعادتمند باشی!
سلااااام:)
مرسی که سر زدی منم کم و بیش با نظراتون آشنا بودم تو وبه بچه ها:دی
ممنون
منم تبریک میگم:)