خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

شماها یادتون نمیاد:دی


بچه که بودم اوضا خیلی بهتر بود(!)

حداقل وختی مثه الان سرم میخورد جایی یکی بود بزنتش بگه "ای دیواره بد!"!!


آی سرم


نظرات 23 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ب.ظ


خوده خودم شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ب.ظ


ای تخته بد

شرمین شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ http://forsate-man.blogfa.com/

منم موافقم بچه که بودیم اوضاع خیلی بهتر بود...

خیـــلی!

فاطمه شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ http://deleman43.blogsky.com/

یادش بخیر آن روزهای خوش
درآن روزها غصه هایمان هم به اندازه خودمان کوچک بود


غصه نبود اصا!!

محمدرضا شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ب.ظ http:// mamreza.blogsky.com

سلام.
من میگم سرت به جایی خورده ها.
ولی جدا از شوخی امیدوارم براتخته اتفاقی نیفتاده باشه سرشما که چیزیش نمیشه به لطف خدا چون جنسش مرغوبه.
بچه بودیم خوبتر بودیم.

سلام!
اینا فش بود یا خودمو ناراحت نکنم الان؟
خلاصه اگه بود
اگرم نبود
خیلی

محمدرضا یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

همچین میگه شماهایادتون نمیاد اینگار دوسال ازحضرت نوح کوچکتره.
تومحله شما شانسی میفروختن؟
بدوشانسیه شانسی.
بزرگترین جایزه اش هم تیله بود
ایندفعه مواظب باش تا سرت به جای نخوره یادقدیما بیفتی.
باز خوبه توقع نداشتی گنجیشکا بیان دورسرت بچرخن مثل تو کارتونا

خب تا حالا نگفته بودم میخواستم ببینم چه حسی داره!
عه! من همیشه یواشکی میخریدم
همشم آرزو داشتم شانسی فروش شم
دیگه این بود که به شغل شریف معلمی روی آوردیم!
کاش زودتر یادم مینداختی! من گنجیشک میخوام!

نیلوفر یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:43 ب.ظ http://rozesiyah.blogsky.com

مررررررررررسی که اومدی وبم

خواهش میکنم
یه دختر خاله که بیشتر... داریم!

فاطمه دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:01 ب.ظ

اینجا چه قشنگ شده...

مبارک باشه

پیر شید به پای هم ایشالله

قابل شمارو نداره!
چشاتون قشنگ میبینه...
نوش جون

فریناز دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

بزرگ که شدیم گفتن"ای سره بد!"

قده گفتن همین جمله هم مهم نیستیم حتا!...

محمدرضا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام
نمیخوای پاشی یه فعالیت جدید داشته باشی.نکنه هنوز سرت می درده؟
گنجیشک نمیادا.گفته باشم

سلام
سرم که واس خیلی چیزا درد میکنه!
میاد، من منتظرشم!

فریناز سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

حالا ما با سر خوردیم به در بسته ی شوما
یکی یه چیزی به ما بگه

ای وب بد!!
میکشمش!

خوب شد؟

فریناز سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

یعنی اصن ذوق کردم

از این شکلیا

خدا شادت کنه، بنده شو شاد کردی


ایـــــول

محمدرضا چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

چی میگی؟!!

خودمم نمیدونم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ب.ظ

خوش به حالت

نگو
من هر دفه که تو رو میخونم اینو میگم آخه!

شرمین جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://forsate-man.blogfa.com/

بالایو نفهمیدم

اراجیفه یه دل گرفته بوده!

فاطمه شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ب.ظ

اصنشم بهت نمیگم که دلم برات تنگ شده...

ن می گم...

اصرار نکن


اصنشم باهات قهرم...

قهرای مارم که می دونید چه جوریه دیگه

حالا یه دونه بگو دیگه!
خب؟

به من میگه بی تعادل اونوخ

آشتی؟

[ بدون نام ] یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

قهرهای مارم یعنی چی؟
مار قهر میکنه مگه

واقعا تا حالا ندیدی یه مار قهر کنه؟!
جوونای امروزی هیچی ندیدن!
زمونه ما که ازین خبرا نبود اصا

فریناز یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ب.ظ

یاالله

صابخونه نیستی؟


بچه ها! کسی خونه نیس همه چیو جمع کنین ببرین

چیچیو جم کنین!
حتما با اون بالاییه که جوراب کشیده سرش شناسایی نشه ام هم دستی؟
میگم جورابش چرا سبزه؟

محمدرضا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

آخه اینجا چی داره که ببریم.
یه شکلات گاز زده با یه دونه ادامس جویده که گذاشته تویخچال بعدا دوباره بجوه.
یه بادکنک هم دستشه که چون چشماش بسته و تو خواب داره راه میره احیانا،الانه که از دستش ولشه.
ولی کلاش قشنگه برا من.

به کلاه من دس زدی نزدیا
هرچی دلت میخواد ببر کلامو با خودت نبر
اصا مگه صاب خونه مرده؟؟

محمدرضا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

راستی فریناز تو هم چترشو بردار. این که خوابه متوجه نمیشه.
نیست تو وبت همش بارون میاد.نیازت میشه .
ببینم گیره ای چیزی نداره بدیم فاطمه اینقدر به ملت گیر نده.
نه انگار نیست.
فاطمه برو دنبال پروانه ها بگیرشون بعد تاکسیدرمی شون کن جای گیره استفاده کن.
بریم تا بیدار نشده.


فاطمه کلا اختیار داره
اصا وبمون متعلق به ایشونه
ملومه دارم یار جم میکنم؟

فریناز دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

راس می گیا! چیزی نداره که
من عاشق اون بال های خوشگلشم
بال هاش با بادکنکش واسه من
چتر واسه سوسولاس به درد خودت می خوره

اون قلبای قرمز و زرد و قرمز و سیاهم واسه من
اصولاشم برمیدارم واسه من
پروانه هاشم که برداشتم
دیگه
کفشاشم خوبه ها واسه یونی ما که رو کوهه به دردم می خوره

چیزی یم نداره ها طفلکی
خدا دفه دیگه زیاد کنه واسش
بریم دیگه محمدرضا
بریم سراغ وب فاطمه اونجا هم کسی نیست

بالای منو میخوای ببری؟
من چجوری بپرم پس؟ ها؟
اصا مگه خودت بالاتو کجا جا گذاشتی؟

قلباش واس خوده خودت! دوس ندارم

فاطمه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ

حیف که دیر رسیدم وگرنه خوب بلد بودم به این آقا محمد رضا گیر بدم که قهر کردنای مارم مسخره میکنه


ازین به بعد زود برس
وگه نه...

فاطمه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ

هر چی می خوای با خودت ببر...
خوده خودمو با خودت نبر...

این در راستای گیر دادن به اون آقاست که واسه من نیاد وب خوده خودمه منو تقسیم کنه


واللا!
خجالتم خوب چیزیه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد