خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

پایه فروشی کجاس؟!



من اگه شهردار بودم یه جا درس میکردم که مردم بهش بگن ایسگاهه آدم!

بعد هرکی میخواس بره جایی، پایه نداش اونجا وایمیستاد منتظره آدمای هم مسیرش!

بده؟!

واللا

نظرات 22 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ


عالی!

محمدرضا دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ق.ظ http:// mamreza.blogsky.com

سلام.
برفرض محال تر از محال که همچین اشتب بزرگی انجام بدن که جنابعالی بشی شهردار!!!
ایستگاه آدم دیگه فرغونی چنده؟
بنده بر این باورم که لذت پایگی اینه که بازحمت بش برسی .اگرقرار باشه بری ایستگاه پایه برداری یا از بقالی بخری که فایده نداره.شاید مونده باشه و به دردنخور
پس بهترتره که نابرده رنج گنج پنج شیش هفت...
بسه دیگه نصفه شبی دارم مثل تو هذیون میگم

سلام!
خعلیم دلشون بخواد ما بشیم شهردار حالا نارنجی پوشم نمیذارن بشیم ینی؟!
یه روز فقط!

حالا وختی ساختم میبینیم چقد طرفدار داره!

هذیون؟! من؟!! داریم اصا؟!!!

فاطمه دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ

خوب شد شهردار نشدیا...

میگم واسه اولین بار من با این آقای محترم بالایی موافقم...دقت کردی اسمشو یادش نمیره؟

خیلی باحاله...

بش بگو وب منم بیاد...

ولی راس میگه اون وخ هیچ تضمینی وجود نداش که اون پایه هه پایه ی خوبی بشه یا نه...


اصن تو خیلی نامردی که وب من نمیای....
نامرد

نیس سرم شولوغه، افتخار ندادم اصا

باحالی از خودتونه مادر

الساعه!!

فاطمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ق.ظ

هه...

ایمیلت اینجا بود...سیو شده بود تو آدرسم...از بس جات نظر دادم

اون منما..با این آواتار...


با گوشی اومدم...خوابم نمیبره...پرید...
توام که خرس...گرفتی خوابیدی...

عه!
میگم وختی داشتم جواب میدادم انگاری با خودم حرف میزدما!!
دزد! بگیرینش! شهردار دستور میده!
یاد کرت شیطان میشود افتادم

خیلی چسبید!
فک کن! من! ساعت 10!

فاطمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

نظر اولی با کامی بود...تو آدرس بار اونجا سیو شده ...دیدی که؟
الانم با گوشی ام...برم بخابم...خوابم گرف
بی جمبه ام خودتی...

فدات

ببله!


محمدرضا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

من اسممو مینویسم بهم گیر میدن
یادم میره بهم گیر میدن
سعی میکنم یادم نره بهم گیر میدن
خوابشون نمیبره یا احیانا میپره بهم گیر میدن.
من چی کار کنم الان

حالا شما خودتو ناراحت نکن، اوشون منظورشون این بوده که اگه شفاارو از سفر آخریت گرفتی مام مراجعه کنیم باز!

شوما شکر خدا کن فقط!

محمدرضا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ http:// mamreza.blogsky.com

خداپدرشو بیامرزه اونی که اختراع کرد گوشی راحت برو تو اینترنتو
خ چیزخوبیه .نه؟

خعلی!
فقط یه نفر واسه ویرایشش باید استخدام کنیم!!
از کامپیوتره کیبورد فارسی ندار که بهتره!

فاطمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ

اصا منه بیچاره گیر دادم بهشون؟ بیا ی بارم که گیر نمیدی تعریف میکنی این آقا شاکی میشه!‏باز ولی باهاش موافقم که خدا رحمت کنه اونی که ساخت این گوشیارو .اصا روحم شاد میشی این جوری میام نت.توام که باهات قهرم اساسی.اگه دیگه اومدم اینجا

میبینی؟!
عه! منکه اومدم وبت الان!
عجبا

فاطمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:15 ب.ظ

برو.اگه بهت فش نمیدادم که پا نمیشدی بیای پنکه جان!‏ والا


نخیرم
با من بحث نکنا! (الان یکی دیگه از علایقمو کشف کردم!)
چه باحال! با من بحث نکنا!

فاطمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 ب.ظ

حیف که با گوشی ام نمیشه جواب نظراتو بدم تو وبماصا بهت فش بدم پنکه ی مامان؟پنکه ی مامان کیه اصا؟

خودتی پنکه!
درازم خودتی!

ی
ی
ی
ی
ی
با من بحث نکنا اصا!

فریناز سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:14 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

فک کن تو نارنجی پوش بشی
خیلی بهت میادا

به من چه
خودت گفتی

دوس دارم خب! مگه چیه اصا؟!
جدی میاد بهم؟

محمدرضا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ق.ظ http:// mamreza.blogsky.com

سلام.فاطمه خانم اصلا هرچی شما بگید درسته .من تسلیم .ولی انصافا گیرداده بودیدا.آدرس وبتون روبدید.حتما مزاحم میشم.



آدرسش سر راس نیس، بری گم میشی!

محمدرضا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

راستی ما که شفامونو از سفر آخری گرفتیم ولی شوما فک کنم حالا حالاها باید بری

الان دقیقا مشخص کنید این نکترو که: چن نفر به یه نفر؟!

گرچه ما اصلنشم گنا نداریما!
خودمون یه تنه حریفیم حتا

محمدرضا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:32 ب.ظ http:// mamreza.blogsky.com

این آخری رو با خود خودت بودما

متوجهیم کاملا!

فریناز پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ

آره که بهت میاد

تاااازه از این خطای شب درخشم داشته باشه اونوقت شبا می درخشی
میشی یه خودتِ شبتاب

ایول

یکانی پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ http://yekaniy.blogsky.com

عالیه
اگه اینجا فرانسه بود و تو برای شهرداری شرکت کنی ، من اولین نفری میشم که بهت رای میده

وای! یه موافق پیدا شد بالاخره!
الان مصمم تر تر شدم!!

محدثه جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ

سلام دوست مهربونم :)

یکم که سرم خلوت تر شه تا یکی- دوماه دیگه؛ باز مثل قدیم می نویسم ایشالا...

ممنون که هستی

سلااااام! چه عجب ازین ورا!

خیلی خوبه!
منتظرما!

محمدرضا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ق.ظ http:// mamreza.blogsky.com

بی خوابی زد به سرم اومدم ببینم تو در چه حالی.
نه خیر شومام که هنوز داری خواب شهر دار شدنو میبینی .
پاشو عمو.صبح شده...

حتما با گوشیم تشریف آوردید!
خواب چی چیه، دارم تبلیغات میکنم رای جم شه!

محمدرضا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

پس منم بهت رای میدم.
فقط یادت باشه کوچه ما روشناییش کمه از بس بچه ها توپشون رو انداختن گردو بچینن دیگه شاخه ای نمونده که بریم بهش تاب ببندیم بگیم اتل متل توتوله و الی آخر...
راستی اگر زحمتت نیست جوب کوچه اونوریمون هم عریض کنید میخوایم وقتی بارونم یاد بریم جت اسکی.

شما همونی نبودی که میگفتی ما لایقش نیستیم و این حرفا؟
حالا بفرما ته صف تا حالت جا بیاد!

محمدرضا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

ویرایش نمیخواد فک کنم دیگه عادت کرده باشی.
ای وای سلام یادم رفت.سلام

سلام!!
شفا گرفته بودیا!

فریناز جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:12 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

میگما شبتاب هنوز آدرس پایه فروشیو پیدا نکردی؟

یه اصول بیا بینیم


چرا! خودم یافتم
جنساشم چینی نیس حتا!
منتهاش لو نمیدم!
چسب

فاطمه جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ب.ظ

عرض ادب...

خواستم اعلام حضوری کرده باشم دوره هم...

از بیکاری و تنهایی اومدیم اینجا

خوب کردید!
بازم تشریف بیارید مادر جان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد