خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

خودم و خدام

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...

اومدم الان مثلا!

به نام خدا 

ازونجایی که دیدم اگه هین روزا نیام یه دستی به سر و گوش اینجا بکشم بعضیا(!) خفم میکنن و بوی اینجا تمامه بلاگ اسکایو برداشته  متنبه شدم! ایناش: 

فقط تهنا مشکلم اینه که: 

خب حالا چی بگم مثلا؟! 

یه زمانی انقده بیکار بودم که میشستم اینجا به همه ی عالمو آدم غر میزدم... 

هی!! 

واسه همون بعضا: 

ماکه وظیفمونو انجام دادیم 

میمونن بعضیا و لگنشون... 

هی!

خب من دلم رنگین کمون میخواد!

اونم تو شب...

نبووووود؟

ما اینیم دیگه!

دیگه چه کنیم! مام جدیدنا رفتیم تو کار خیر!

نمونش:

هروخ سوسک میبینم بلند داد میزنم بعدم آجی کوچیکرو صدا میکنم!

اونم با ذوقه یه عالمه میاد واسم میکشتش بعدشم کلی خرکیفیت از چهرش میباره که از خواهره بزرگترش شجاعتره!
انقده حال میده!

آخه فک کنم هیچ وقت وختی صداش میکنم انقد زود نمیاد!

بببببله!!

پسر داییم:
کاش تهه کفشای من آهنی بود!

من:

چرا اونوخ؟

اون:
آخه اینجوری هروخ از کوه لیز بخورم جرقه میزنه!

.
اینم از شدت آموزندگی(!) کارتونای ما

کیف!!

اومدم فقط یه سر بزنم به اینجا

آخه داش یوزر و پسش یادم میرفت!

.

چرا حرفام تموم شده من؟

.

.

راستی:

مردم تابستونه خود را چگونه می گذرانند؟!

هیشکیم مارو دوس نداره!

میگما قبلنیا یه فرشته هایی(!) بودن میومدن واسه آدم نظرای تبلیغاتی میذاشتن!

دیگه حتی اونام نمیان!

.
بابا من فش بهتون میدادم ولی تهه دلم هیچی نبودااااا!

ترکیدنیانه!

به نام خدا

.

یارو با عشق(!) اومده تو وبلاگش توضیح داده که من الان خارجکستانم!

بعد شص هفتاد تا آدمم اومدن میگن دعا کن قسمت شه مام بریم!!

.

من نمیدونم ما چرا بلد نیستیم انقده خوشگل درباره ی علایقمون بنویسیم!

.

.

خدایا!
حداقل آرزوهامونو بزرگ کن...

.

.

.

از نوعه این ریختیش:

مرده شدیم رف!

تابستونم تابستونای قدیم!

حداقل واسه اومدنش ذوق میکردیم!..

.

.

یه قشنگ:

عیب کار اینجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم . 

به یاده پارسال: تولدم تسلیت!

به نام خدا

.

18 سال پیش یه همچین ساعتی وجود مزخرف من پاشو گذاشته تو این دنیا (البته اون موقع خیلی خوب بودم) حالا کی میخواد این دنیا با آدماش از شرم خلاص شه، خدا میدونه.....
خلاصه گرچه دو ساعتی مونده.....
(امسال هول نبودم چن دیقه ام گذشته!)
ولی تسلیت میگم غم بوجود آمدن ضایعه ای عظیم همچو خوده خودم

  ما را در غم خود شریک بدانید.....!

راستی1 برای بازماندگانم از خدا صبر درخواست میکنم.....

.

راستی 2:این پسته پارسال همین موقه هام بود!

چه زود یه سال شد!

هییییی

.

راستی 3: فقط اون 18 رو بکنید 19!




افسوس.....

کاش آدمام مثه خیلی چیزای دیگه حداقل میخواستن عوض شن...

کاش یه زوری بالا سرمون بود

طنزه آیا؟!...

آیا می دانید که دلفین ها آنقدر باهوشند که در طی چند هفته میتوانند انسان ها را طوری تربیت کنند تا روی لبه ی استخر بایستند و برای آنها ماهی پرت کنند؟ ..

خب دوس دارم اینو!

بیایید به هم نخندیم!

آخی! 

طفلی پسربچه هه نمیدونی با چه ذوقی سواره این اسکوترا از جلو دوستش به سرعت 

(!) رد شد بعد گفت میگ میگ! بعد یهو یه چیزی گفت گوووووم! 

خب هواسش به ماشینه جلوش نبود!  

ضایه شد بیچاره 

دلم براش سوخید خب! 

.

راستی: دیدم غصه هام تموم شده گفتیم یکم غصه ی مردم بخوریم! 

هرکی غصه ی اضافی داره با شماره ی ما(!) تماس بگیره که مام حوصلمون سر نره!  

.

راستی۱: به قوله یه عزیزی: به هم نخندیم     با هم به هم بخندیم! 

(البته خیلیم این جمله به پستم ربط داشتا!)

یواشکیانه

این دل منم تعادله روانی نداره ها! 

کلا حال میکنه غافل گیر کنه آدمو...  

 

هی خدا

عصبیانانه!

میگم چطوره به جای خوده خودم بگم خوده بیخودم؟!..