دیگه چه کنیم! مام جدیدنا رفتیم تو کار خیر!
نمونش:
هروخ سوسک میبینم بلند داد میزنم بعدم آجی کوچیکرو صدا میکنم!
اونم با ذوقه یه عالمه میاد واسم میکشتش بعدشم کلی خرکیفیت از چهرش میباره که از خواهره بزرگترش شجاعتره!
انقده حال میده!
آخه فک کنم هیچ وقت وختی صداش میکنم انقد زود نمیاد!
اومدم فقط یه سر بزنم به اینجا
آخه داش یوزر و پسش یادم میرفت!
.
چرا حرفام تموم شده من؟
.
.
راستی:
مردم تابستونه خود را چگونه می گذرانند؟!
میگما قبلنیا یه فرشته هایی(!) بودن میومدن واسه آدم نظرای تبلیغاتی میذاشتن!
دیگه حتی اونام نمیان!
به نام خدا
.
یارو با عشق(!) اومده تو وبلاگش توضیح داده که من الان خارجکستانم!
بعد شص هفتاد تا آدمم اومدن میگن دعا کن قسمت شه مام بریم!!
.
من نمیدونم ما چرا بلد نیستیم انقده خوشگل درباره ی علایقمون بنویسیم!
.
.
خدایا!
حداقل آرزوهامونو بزرگ کن...
.
.
.
از نوعه این ریختیش:
تابستونم تابستونای قدیم!
حداقل واسه اومدنش ذوق میکردیم!..
.
.
یه قشنگ:
عیب کار اینجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .
به نام خدا
.
18 سال پیش یه همچین ساعتی وجود مزخرف من پاشو گذاشته تو این دنیا (البته اون موقع خیلی خوب بودم) حالا کی میخواد این دنیا با آدماش از شرم خلاص شه، خدا میدونه.....ما را در غم خود شریک بدانید.....!
راستی1 برای بازماندگانم از خدا صبر درخواست میکنم.....
.
راستی 2:این پسته پارسال همین موقه هام بود!
چه زود یه سال شد!
هییییی
.
راستی 3: فقط اون 18 رو بکنید 19!