-بیییییق!(حالا یا زییییینگ!)(چه فرقی داره؟! شما زنگه در تلفظ(!) کن!)
(+ صدای کسی که باقی حرفش را نصفه میشنوی!)
-مردم چه توقعا دارن!(صدای چیزی در درونمان!)
نکته ی کنکوری:
وبه این ترتیب بود که خوابمان پرید و با خود تفکرات نمودیم که:حالا مثلا اگه یارو دزد بود چی؟!
شمام خوشگلیا
این نتیجه گیریه همه ی پستامه نه؟!!!
میگم خوبه خودت گفتی به وخ دزد باشه...



آخه آدم میگه که تنهاس خونه؟؟
مثه یکی از بچه های باشگا(مربیمون)میگف یه بار داشتم تمرین می کردم کسی نبود باشگا یه آقاهه اومد بیاد تو گفتم نیا اینجا واسه خانوماس منم تنهام الان...
میگف یارو داش هی سعی می کرد درو وا کنه میگف خیلی ترسیدم
منم بش گفتم خیلی باحالی تواما...
خلاصه که نتیجه اخلاقیش این که دفه ی آخرت باشه ازین کارا می کنیا...
افتاد؟
خب گفتم راحت باشن دیگه!

نچ!
کیف میده آدم بترسه خب
فک کن مثه خودم پامیشد از در میومد مثلا!
میگما اینجام که تبانیه خو
الانه این که عدالت نیست وگرنه من اول میشدما
دیگه دیگه!
نترس بابا


تو دزده رو ندزدی اون جررررررئت نمیکنه تو رو بدزده
واللا
راس میگه خب!
میگما دعوتنامه شو برداشتی دیگه؟

یهنی الان میشه اینجا رو منحدم کرد دیگه؟
آره
خسته شدم بس دعوت نامه دادم دسته اینو اون زرتی گمش کردن!!
منحدم آره
ولی منهدم نمیشه!
خودتی؟!!!
چه لذتی دارد بی بهانه تو را در آغوش گرفتن



چه آرامشی دارد تو را در خواب بوسیدن
می خواهمت...
بی بهانه...آرامم کن
بمان و لبریزم کن از حس بودنت
بیا و نفسهایت را با نفسهایم گره بزن
دردانه ی من مرا ببخش
بازهم بی خبر از تو چشمانم بارانی شد
این بار هم مقصر توئی!
باز هم دلتنگت شدم...!
از خودم بود
فاطمم...

بابا ای ول.مگه نگفتن نباس فقیرو از در برونی آخه؟؟!!!مرامتو
توام اگه اینجا میشستی روزی شصت بار میومدن درتونو میزدن یخده شک میکردی به همه چی!
بسی خندیدیم!
دزد زنگ میزنه طرفای شما؟!
آدمه خواب که این چیزا حالیش نیس خب!!!
منظور از آدم شدن یه چیز دیگه بود!اگه تاریخو خونده باشی متوجه میشی!
فهمیدم اتفاقا!
گفتم این همه موافق حالا یکیم مخالفت کنه!
آها مخالفتتان را اینگونه اعلام میدارید؟!
ما به خیالمان شما موافق مخالف نما بودید!
خیالتان بسی در اشتباه نمیباشد!