دیگه چه کنیم! مام جدیدنا رفتیم تو کار خیر!
نمونش:
هروخ سوسک میبینم بلند داد میزنم بعدم آجی کوچیکرو صدا میکنم!
اونم با ذوقه یه عالمه میاد واسم میکشتش بعدشم کلی خرکیفیت از چهرش میباره که از خواهره بزرگترش شجاعتره!
انقده حال میده!
آخه فک کنم هیچ وقت وختی صداش میکنم انقد زود نمیاد!
سلام...
سلام...
خوش اومدی
خوش به حال آجی کوچیکتون...
که شجاعن...
من که همین چند شب پیش تو اتاقم سوسک دیدم مجبور شدم شبو بیرون اتاقم بخابم تا فردا صبش بابام گرفتش...
آجی داشتنم خوبه ها...مگه نه؟؟؟
بهله!

هه!
حالا مثلا سوسکه شب بیاد پیشت بعد توام نفهمی صبش که پاشی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
از خودتون بپرس!
دلمون خاست...
داشتن یه آجی که همیشه پیشمون باشه...
خب دعا کن خدا بهت میده!
مگه نه؟!..
یه چیزی...
چراغ خونت همیشه روشن...
جان؟!
!!
آن کیست کز روی کرم با ما وفادای کند
بر جای بد کاری چو من یکدم نکوکاری کند /
اول ببانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
و آنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند/
همین جوری یاد این افتادم نمی دونم چرا...
حالا شما از اینجا به بعدش رو پشت سرم بیا هر جاش رو که نگرفتی یا هر چیز دیگه خودمو عشق است همهجوره کمکت میکنم که مطلب رو بگیری
چشم!
اونوخ از نمرمون کم نمیشه واسه غیبت؟!
موجه بوده ها!!
آخی دلم برای آجیت سوخت
اینقدر اذیتش نکن بچه رو
منه بیچاره ی به این خوبیکی!!!
نیگا!
اصلا هم قضیه ترس نیست. روغن ریخته خرج امام زاده
بلند داد می زنم = جیغ می کشم
هیچ راه دیگری هم برای کار خیر نیست. فقط سوسک کشی :)
بببببله!!
اتفاقا من کلی به این موضو فک کردم! چون از جیغ متنفرم نمیزنم!
جالبه ها
آخه منم میخواستم بنویسم جیغ!
جمله ی آخرت خبری بود؟!
راستی تو همونی نیستی که اوندفه ام آدرس نداده بودی؟!
باید با ولیت بیای
مگه اینکه بگی دلیل غیبتت چیه اون وقت تصمیم میگیرم
منم میدونم اون نبودا اما ته ته ته دلم میگم ای کاش بیشتر حرف میزدم
همون فک کنم از نمرم کم شه راحتتر باشه!
فهمیدم!!!
سلام
واقعععععععععععععععععننننننن
سلام
چه عجب ازین ورا؟!..
حالا خودمونیم ینی از سوکس نمی ترسی
ها؟!
خب قراره دمپاییه بکشش نه من!!
تو چرا نمیای وبلاگمو ببینی
یه تغییراتی توش دادم بیا ببین قشنگه
چشم میام الان.....
سلام. بازم ما اومدیم . دیدیم آخه شما نمیاید. اگرم بیاید ما نمی فهمیم!!!!!!!!چه خب ر؟ خوبی؟
سلام
شرمنده! نبودم آخه!
منم الان میام پیشت...
سلام بر خوده خودم خودمان...
میگم ما آپیدیم...
قدم بر دیدگان وبمان می گذارید آیا؟؟؟
بدو بیا بینم...
تا دو دیقیه دیگه وبم نباشی تحریمی...
آندرستند؟
سلام
چه عجب!
مزاحم خواهیم شد!
هنو که دو دیقه نشده خب!!
اومدی؟؟؟

آره؟
پ کوشی؟؟؟
ها؟
نمیای ینی؟
باشه دیگه...
(به این میگویند خود درگیری آیا؟؟؟)
تصمیم با شماست...
دیگه گفتیم حیفه آدم دوتا بنظره بعد سه تا نشه...
حیف نیست؟؟؟
هست؟؟؟
ارادت داریم
شوما شصتام بنظری ما کیف میکنیم!...
خو چیه؟
آجی ندارم بهم فخر میفروشی؟
اصن خودم آجی خودم
میشه دیگه مگه نه؟
ها؟
چرا نشه؟
ولی مواظب باش دعواتون نشه!